درباره سايت
بایگانی
- مهر ۱۳۹۶ (۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱)
- تیر ۱۳۹۶ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۲)
- دی ۱۳۹۵ (۳)
- آذر ۱۳۹۵ (۴)
- آبان ۱۳۹۵ (۱)
- مهر ۱۳۹۵ (۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۴)
- فروردين ۱۳۹۵ (۲)
- اسفند ۱۳۹۴ (۳)
- بهمن ۱۳۹۴ (۳۴)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲۸)
خلاصه آمار
پيوندها
۸ مطلب با موضوع «زندگینامه ی شهدا» ثبت شده است
سردار کوچک شهید مهرداد عزیزاللهی را بهتر بشناسیم
چهره معصومانه و کودکانه او بر روی تلویزیون نقش می بندد، اوایل جنگ است، خرمشهر آزاد شده است. صحبتهایش اما به نوجوان نمی ماند. چون مردان الهی سخن می گوید مثل «مردان خدا». مردان خدا را «مردان خدایی» می شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب او را از سیما، تماشا می کند و دستور می دهد تا این نوجوان را به محضر او ببرند. همیشه آموزگاران، شاگردان خوب را بهتر تحویل می گیرند!
شهید حسین خرازی
سال 1336 ه.ش در یکی از محلههای مستضعفنشین شهر شهیدپرور اصفهان بنام کوی کلم، در خانوادهای آگاه، متقی و با ایمان فرزندی متولد شد که او را حسین نامیدند.
از همان آغاز، کودکی باهوش و مودب بود. در دوران کودکی به دلیل مداومت پدر بر حضور در نماز جماعت و مراسم دینی، او نیز به این مجالس راه پیدا کرد.
از آنجا که والدین او برای تربیت فرزندان اهتمام زیادی داشتند، او را به دبستانی فرستادند که معلمانش افرادی متعهد، پایبند و مراقب امور دینی و اخلاقی بچهها بودند. علاوه بر آن، اکثر اوقات پس از خاتمه تکالیف مدرسه، به همراه پدر به مسجد محله ؛میرفت و به خاطر صدای صاف و پرطنینی که داشت، اذانگو و مکبر مسجد شد.
زنگینامه ی شهید مصطفی چمران
به بهانه تجاوز اسراییل به لبنان و مقاومت جانانه مجاهدین حزبالله یادی میکنیم از شهید بزرگوار دکتر چمران که یکی از بنیانگذاران و تربیتکنندگان مکتب مبارزه مسلحانه بر علیه اسراییل بود . یادش به خیر . روانش شاد . که چنین شاگردانی تحویل جامعه لبنان داد که با کمترین امکانات در مقابل اسراییل و آمریکا با تمام تجهیزاتشان ایستادگی کردند و نشان دادند که این ابهت پوشالی اسراییل و آمریکا نیز شکستنی است
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوهای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشة نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران بسیار سخت بلکه محال است.
شهید محمد علی جهان آرا
تولد و کودکی
به سال 1333 در خانوادهای مستضعف، مسلمان، متعهد و دردکشیده در خرمشهر متولد شد. پایبندی خانواده او (بویژه پدرش) به اسلام عزیز باعث گردید که از همان کودکی عشق به خدا و خاندان عصمت و طهارت(ع) در جان و قلب محمد ریشه دواند. از همین ایام وی تحت نظر پدر بزرگوارش به فراگیری قرآن مجید پرداخت.
زگینامه ی شهید محمود پازوکی
محمود در روز بیست و ششم مردادماه سال 1338 در پاکدشت به دنیا آمد. روزهای کودکی را با شادی پشت سر گذاشت و به آموختن علم پرداخت.
محمود مثل تمامی اعضای خانوادهاش فرهنگی بود و شغل شریف معلمی را اختیار کرده بود. پیش از آنکه موج اعتراضات مردمی در قالب انقلاب شکل بگیرد، یکی از فعالان مبارزات بود و اعلامیهها و بیانیههای رهبر انقلاب را پخش میکرد و در راهپیماییهای ضد رژیم پهلوی شرکت داشت.
زندگینامه ی شهید عباس بابایی
چهاردهم آذز1329در شهر قزوین و در خانواده مذهبی به دنیا آمد. از همان کودکی به خاطر هوش فراوانش مورد توجه خانواده و مردم قرار گرفت . در هفت سالگی پا به دبستان گذاشت و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید. دوره متوسطه را نیز در همان شهر به پایان رسانید و پس از موفقیت در کنکور سراسری در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود به خاطر علاقه به خلبانی داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی ارتش شد. پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل تحصیلات در سال 1349 به آمریکا رفت . کشور آمریکا با تمام زرق و برقش نتوانست عباس بابایی را که سال ها در خانواده ای مذهبی رشد کرده بود , جذب خود کند.
زندگینامه ی شهید مهدی باکری
میاندوآب شهری سردسیر در آذربایجان غربی است که آب و هوای سردش مردمی محکم و پرصلابت بارمی آورد. اودر همان دوران کودکی مادرش را از دست داد و دور از دامن محبت او بزرگ شد . خانواده اش همگی مذهبی بودند و برادر بزرگش « علی » در یک گروه مخفی علیه رژیم شاه مبارزه می کرد . مهدی سال آخر دبیرستان بود که نیروهای ساواک برادرش علی را در یک درگیری به شهادت رساندند و این واقعه تأثیر بزرگی بر روحیه او گذاشت . از آن پس مهدی همچون برادرش وارد مبارزه مستقیم با رژیم شد و فعالیت های انقلابی خودش را آغاز کرد .
زنگینامه ی شهید آوینی از زبان خودش
من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانهای به دنیا آمده و بزرگ شدهام که درهر سوراخش که سر میکردی به یک خانواده دیگر نیز برمیخوردی.
اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم. درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم. در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به عنوان یک پسر بچه 12-13 ساله تحت تأثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است. وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچهها سر جایمان نشستیم اتفاقاً آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند. وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید:« این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم.
ناگهان یکی از بچهها بلند شد و گفت:« آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت. آقای مدیر هم کلی سر و صدا کرد و خلاصه اینکه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت:« بیا دم در دفتر تا پروندهات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه.» البته وساطت یکی از معلمین، کار را درست کرد و من فهمیدم که نباید وارد معقولات شد.
طبقه بندی موضوعی
- زندگینامه ی شهدا (۸)
- عملیات ها (۷)
- عکس شهدا (۷)
- متفرقه (۱۴)
- مداحی (۴)
- مقالات آموزشی (۹)
- پوستر (۲۵)
- نرم افزار (۱)
- دانلود (۳)
- رهبری (۲)
- کتاب های درسیPDF (۴)
- شعر (۱)
آخرين مطالب
-
لایه باز / بنر محفل انس با قرآن
سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۶ -
۵ دلیل برای محجبه بودن
دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۶ -
آمریکا به دنبال ریشه کنی داعش نیست
يكشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۶ -
سردار کوچک شهید مهرداد عزیزاللهی را بهتر بشناسیم
سه شنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ -
بروشور/دهه ی فجر
يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ -
دهه فجر مبارک باد
يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ -
نگهداری سگ
شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۵ -
اطلاعنگاشت | عفو
چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵ -
فواید دائم الوضو بودن
چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵ -
انا یمنی
يكشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۵